فانی فا

سایت تفریح و سرگرمی فانی فا

 جملات طنز و خنده دار آبان ۹۱

http://www.funnyfa.lxb.ir

جملات طنز جملات خنده دار جدید

دیگه کم کم هوا داره سرد میشه

ازدست دعوا با بابامون سر کولر راحت میشیم

اما باید خودمونو واسه مسابقات کم و زیاد کردن بخاری آماده کنیم !

.

.

.

خلاصه ی شرایط و ضوابط گارانتی اجناس در ایران

به هر دلیلی اگر خراب بشود شامل گارانتی نمی شود !

.

بقیه در ادامه ی مطلب...


ادامه مطلب

 

این هنرمند ایرانی خیلی تابلو بازدید کنندگان را دست انداخته !!!

مردم اونجا اگه می دونستند چی نوشته اینقدر با لذت بهش نگاه نمیکردن !!!!!!!
 
 
( گاو ما شیر نمی دهد - اما ماشالا به شاشش )

شیطنت یک ایرانی در نمایشگاه هنری !! + عکس www.sunset22.mihanblog.com


 موضوع انشاء : ۱۳ نوروز را چگونه در کردید ؟

امسال سال نو خیلی مبارک بود زیرا در امسال پدرم ما را به شمـــال برده است! این بهترین مسافرتی است که پدرم ما را آورده است چـــون قبل از این هیـــچوقت ما را به مسافرت نبرده بود! در راه شمال به ما خیـــلی خوش گذشـت! ما در راه خیلی چپ کردیم! پدرم می گفت من می پیچم ولی نمیدانم چرا جــاده نمی پیچه!

خواهرم یک بار دستش را از پنجره ماشین بیرون آورد تا پوست تخمـهاش را بریزد و یک ترانزیت از کنار ماشین ما رد شد و دست خواهرم از بازو کنده شد و ما خیلی خندیدیم ما برای ناهار به اکبر جوجه رفتیم، البته من خود اکبرآقا را ندیدم ولی پدرم که او را دیده است می گوید خیلی جوجه اسـت! در جاده خیلی برف آمده بود و ما برف بازی کردیم! مـــــن با گوله برف به پس کـله پدرم زدم و او عصبانی شد و دست من را لای در ماشین گذاشـت و در ماشین را محکم بست!

ما به متل قو رفتیم و سر یک میز نشستیم و پدرم قیلـون و چایی ســـفارش داد. پدرم خیلی قشنگ قیلون میکشد. پدرم حتی در متل قـو هم از رژیمش دست بر نمیدارد و درِ گوشی به همان پسره که قیلون آورد چیزی مـیگوید و یک پارچ آب سفارش می دهد! پدرم عادت دارد نوشابه را با آب قاطی میکند!

کنار ما چند تا جوان نشسته اند و آواز میخوانند: میخوام برم زن بگیرم ! گوجه بدم رب بگیرم و ... پدرم با این شعر خیلی حال میکند ولی مادرم عصبانی میـشود و با پارچ آب پدرم به صورت من میکوبد! ما 13 را در همانجا در کردیم البته پـدرم خیلی بیشتر از ما در کرد ولی به هر حال به ما خیلی خوش گذشت و من خیلی کتک خوردم ... 

×××

موضوع انشا: سال گذشته را چگونه گذراندید؟ 


قلم بر قلب سفید كاغذ می گذارم و فشار میدهم تا انشا ام آغاز شود. سال گذشته سال بسیار خوبی و پر بركتی میباشد. سال گذشته پسر خاله ام زیرچرخ تریلی رفت و له گشت و ما در مجلس ترحیمش شركت كردیم و خیلی میوه و خرما و حلوا خوردیم و خیلی خوش گذشت . 

ما خیلی خاك بازی كردیم. من هر چی گشتم پسرخالهام را پیدا نكردم. در آن روز پدرم مرا با بیل زد، بدون دلیل ! 

من در پارسال خیلی درس خواندم ولی نتوانستم قبول شوم و من را از مدرسه به بیرون پرت كردند. پدرم من را به مكانیكی فرستاد تا كار كنم و اوستای من هر روز من را با زنجیر چرخ می*زد و گاهی موقعها كه خیلی عصبانی میشد من را به زمین میبست و دو سه بار با ماشین یكی از مشتریها از روی من رد میشد . 

در سال گذشته ما به مسافرت رفتیم و با قطار رفتیم. من در كوپه بسیار پدرم را عصبانی كردم و او برای تنبیه من را روی تخت خواباند و تخت را محكم بست و من تا صبح همان گونه خوابیدم ! 

پدرم در سال گذشته خیلی سیگار میكشد و مادرم خیلی ناراحت است و هی به من میگوید: غضوک اوغلی، ولی من نمیدانم چرا وقتی مادرم به من فحش میدهد، پدرم عصبانی می شود ! 

در سال گذشته ما به عید دیدنی رفتیم و من حدوداً خیلی عیدی جمع كرده ام، ولی پدرم همه آنها را از من گرفت و آنتن ماهواره ای خرید كه بسیار بدآموزی دارد و من نگاه نمیكنم. پدرم در سال گذشته رژیم گرفته است و هر شب با دوست هایش آب و ماست و خیار میخورند و میخندند، گاهی وقتا هم آب با چیپس و ماست موسیر میخورند !!! 
__________________

 اهو خيلي خوشگل بود . يک روز يک پري سراغش اومد و بهش گفت: آهو جون!دوست داري شوهرت چه جور موجودي باشه؟
آهو گفت: يه مرد خونسرد و خشن و زحمتکش.
پري آرزوي آهو رو برآورده کرد و آهو با يک الاغ ازدواج کرد.

شش ماه بعد آهو و الاغ براي طلاق سراغ حاکم جنگل رفتند.
حاکم پرسيد : علت طلاق؟
آهو گفت: توافق اخلاقي نداريم, اين خيلي خره.
حاکم پرسيد:ديگه چي؟
آهو گفت: شوخي سرش نميشه, تا براش عشوه ميام جفتک مي اندازه.
حاکم پرسيد:ديگه چي؟
آهو گفت: آبروم پيش همه رفته , همه ميگن شوهرم حماله.
حاکم پرسيد:ديگه چي؟
آهو گفت: مشکل مسکن دارم , خونه ام عين طويله است.
حاکم پرسيد:ديگه چي؟
آهو گفت: اعصابم را خورد کرده , هر چي ازش مي پرسم مثل خر بهم نگاه مي کنه.
حاکم پرسيد:ديگه چي؟
آهو گفت: تا بهش يه چيز مي گم صداش رو بلند مي کنه و عرعر مي کنه.
حاکم پرسيد:ديگه چي؟
آهو گفت: از من خوشش نمي آد, همه اش ميگه لاغر مردني , تو مثل مانکن ها مي موني.
حاکم رو به الاغ کرد و گفت: آيا همسرت راست ميگه؟
الاغ گفت: آره.
حاکم گفت: چرا اين کارها رو مي کني ؟
الاغ گفت: واسه اينکه من خرم.
حاکم فکري کرد و گفت: خب خره ديگه چي کارش ميشه کرد.
نتيجه گيري اخلاقي: در انتخاب همسر دقت کنيد.
نتيجه گيري عاشقانه : مواظب باشيد وقتي عاشق موجودي مي شويد عشق چشم هايتان را کور نکند

 به نام خداوند ویروس گارد کنون رزم Virus و رستم شنو / دگرها شنیدستی این هم شنو


که اسفندیارش یکی Disk داد / بگفتا به رستم که ای نیکزاد


در این Disk باشد یکی File ناب / که بگرفتم از Site افراسیاب


چنین گفت رستم به اسفندیار / که من گشنمه نون سنگگ بیار


جوابش چنین داد خندان طرف / که من نون سنگگ ندارم به کف


برو حال می‌کن بدین Disk، هان! / که هم نون و هم آب باشد در آن


تهمتن روان شد سوی خانه‌اش / شتابان به دیدار رایانه‌اش


چو آمد به نزد Mini Tower اش / بزد ضربه بر دکمه Power اش


دگر صبر و آرام و طاقت نداشت / مر آن Disk را در Drive اش گذاشت


نکرد هیچ صبر و نداد هیچ لفت / یکی List از Root دیسکت گرفت


در آن Disk دیدش یکی File بود / بزد Enter آنجا و اجرا نمود


کز آن یک Demo شد پس از آن عیان / با فیلم و موزیک و شرح و بیان


به ناگه چنان سیستمش کرد 
Hang / که رستم در آن ماند مبهوت و منگ


چو رستم دگرباره Reset نمود / همی کرد Hang و همان شد که بود


تهمتن کلافه شد و داد زد / ز بخت بد خویش فریاد زد


چو تهمینه فریاد رستم شنود / بیامد که لیسانس رایانه بود


بدو گفت رستم همه مشکلش / وز آن Disk و برنامه خوشگلش

 چو رستم بدو داد قیچی و ریش / یکی دیسک Bootable آورد پیش


یکی Toolkit، Hard اندرش / چو کودک که گردد پی مادرش


به ناگه یکی رمز Virus یافت / پی حذف امضای ایشان شتافت

 چو Virus را نیک بشناختش / مر از Boot Sector برانداختش


یکی ضربه زد بر سرش Toolkit / که هر Byte آن گشت هشتاد Bit


به خاک اندر افکند Virus را / تهمتن به رایانه زد بوس را


چنین گفت تهمینه با شوهرش / که این بار بگذشت از پل خرش

 دگر باره اما خریت مکن / ز رایانه اصلا تو صحبت مکن


قسم خورد رستم به پروردگار / نگیرد دگر Disk از  اسفندیار

 

شیطان، نخستین کسى بود که بعضى کارها را مرتکب شد و پیش از او کسى آنها را انجام نداده بود. و آنها از این قرارند 

- اولین کسى که قیاس نمود و خود را از حضرت آدم علیه السلام برتر و بالاتر دانست و گفت : من از آتشم و او از خاک در حالى که آتش از خاک بالاتر است. 

- اولین کسى که در پیشگاه با عظمت الهى تکبر نمود و به دستور خالق خود عمل نکرد. 

- اولین کسى که که معصیت و نافرمانى خدا را کرد و آشکارا با او مخالفت نمود. 

- اولین کسى که به دروغ گفت : خدا گفته از این درخت نخورید، چون درخت جاوید است و اگر کسى از آن بخورد تا ابد زنده مى ماند و با خدا شریک مى شود. 

- اولین کسى که که قسم به دروغ خورد و گفت : من شما را نصیحت مى کنم. 

- اولین کسى که نماز خواند و یک رکعت آن چهار هزار سال طول کشید. 

- اولین کسى که که غنا و آواز خواند، همان زمانى که آدم علیه السلام از درخت نهى شده خورد. 

- اولین کسى که نوحه خواند و گریست ؛ چون او را به زمین فرستادند، به یاد بهشت و نعمتهاى آن نوحه و گریه کرد. 

- اولین کسى که لواط کرد آنگاه که به میان قوم لوط آمد. 

- اولین کسى که دستور ساختن منجنیق را داد تا حضرت ابراهیم علیه السلام را با آن در آتش اندازند. 

- اولین کسى که دستور ساختن نوره را در زمان حضرت سلیمان داد، براى این که موهاى اضافى پاى بلقیس پادشاه سبا را از بین ببرند. 

- اولین کسى که دستور ساختن شیشه را داد تا حضرت سلیمان علیه السلام آن را روى خندق گذارد و بلقیس را آزمایش کند. 

- اولین کسى که عبادت و بندگى او، فرشتگان را به تعجب در آورد! 

- اولین کسى که به خداى خود اعتراض کرد. 

- اولین کسى که شبیه شدن به دیگران را مطرح و مردم را به آن تشویق کرد. 

- اولین کسى که که سحر و جادو کرد و آن دو را به مردم یاد داد. 

- اولین کسى که براى زیبایى ، زلف گذاشت. 

- اولین کسى که نقاشى کرد و چهره کشید. 

- اولین کسى که آتش حسدش شعله ور شد. 

- اولین کسى که به ناحق مخاصمه و جدال کرد. 

- اولین کسى که خداى تعالى به او لعنت نمود( و از ناراحتى فریاد کشید). 

- اولین کسى که به خدا کفر ورزید. 

- اولین کسى که گریه دروغى نمود. 

- اولین کسى که عبادت و خلقت خود را ستود. 

- اولین کسى که صورتهاى مجسمه و بت را ساخت

 مسلما همه ی انسان‌ها با هم یکسان نیستند . علایق و سلیقه‌ها در افراد مختلف متفاوت است ، اما معمولا یک سری از خلقیات ، علایق در هر جنسی یکسان می‌باشد ، هر دختری در رویاهایش انتظار  یک شاهزاده  با اسب سفید را می‌کشد ،  امیدوار است هر چه زود‌تر این شاهزاده را ملاقات کند . این مثال یکی از علایق و خلقیاتی است که در همه ی دختر‌ها یکسان است . همان طور که گفته شد نه تنها در دختران بلکه پسران نیز دارای خلقیات یکسانی هستند . 
حال به این توصیه‌ها می‌پردازیم :
1ـ همه ی دختر‌ها تمایل دارندمرد زندگی‌شان مهربان باشند ،  اگر  مهربان باشد خانم‌ها از اینکه در کنار او هستند لذت بیشتری می‌برند . 
 
2- پسرانی که اخلاق خوبی داشته باشند ، به سادگی بتواند اوضاع و شرایط را با یک سخن خنده دار و جالب خود عوض کند ، همه ی خانم‌ها به آقایانی که  شوخ طب هستند علاقه دارند ، با آنها بهتر کنار می‌آیند . نه اینکه در حد افراطی شوخ طب باشند چون بیش از حد نیز آزار دهنده می‌شود ، باعث می‌شود اثر عکس داشته باشد و خانمها از شما دوری کنند فقط در حد نورمال .
 
3- در دیدار‌های اولیه با نامزدتان هرگز بیش از حد به خانم‌ها نزدیک نشوید ، فاصله ی لازم را با آنها حفظ کنید  زیرا این احساس را پیدا خواهند کرد که شما از این  رابطه مقاصد دیگری را نیز در سر می پرورانید . پس بهتر است که بیش از حد به آنها نزدیک نشوید ، زیرا در این صورت از شما دوری می‌کنند.
 
4- صادق باشید، مسلما همه ی انسان‌ها از دروغ گفتن منزجر هستند و دوست ندارند که کسی در سخنانشان  به آنها دروغ بگوید ، مورد بعدی دروغ گفتن است زیرا اکثر خانم‌ها از دروغ گفتن ، بخصوص دروغ گفتن مردی که دوستش دارند متنفر هستند ، پس در صحبت‌هایتان راستگو ، صادق باشید تا بتوانید اعتماد خانم‌ها را به خود برانگیزید .
 
5- توصیه بعدی نطافت و تمیزی است. هر گاه که می‌خواهید به دیدار نامزدتان بروید قبل از ملاقاتتان حتما به حمام بروید ، اصلاح کنید ، مسواک بزنید ، به وضع ظاهری خودتان برسید .کفش‌هایتان را واکس بزنید ، لباس‌هایتان را اتو کنید ، و .... اقایان محترم  اگر این موارد را رعایت کنید ، محبوب‌تر خواهید بود.

صفحه قبل 1 2 3 4 5 صفحه بعد